سرّ این كه جهان غرب در خصوص این امر نیز فرهنگ منحط غلطى دارد و متأسفانه برخى افراد كه از فرهنگى غنى و قوى اسلام بىاطلاعند، گوش به تبلیغات سوء آنان مىدهند، این است كه انسانشناسى آنها همانند جهانبینى آنها است به عبارت دیگر، در انسانشناسى آنها فرع بر جهانبینى آنان است و جهانبینى آنها است در حد «مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِكُنَا الاَّ الدَّهْرُ» (۱) است، چون جهاد را در نشئه طبیعت خلاصه مىكنند، و از ماوراى طبیعت سهمى ندارند. انسان را نیز در قلمرو طبیعت خلاصه مىكنند و صرفا تنشناسند، نه انسانشناس.
كسى كه به انسانشناسى از دیدگاه جهانشناسى مادى مىنگرد، هرگز در جهان سیر عمودى ندارد و نمىداند كه مبدأ و متناهى سیر زندگى انسان چیست. او براى انسان مقامى برتر از آن چه كه در نشئه طبیعت است قائل نیست و مسائلى از قبیل فرشته، ملك و وحى براى او مفهوم ندارد. »